علي عالي كردكلايي
سئوالات زيادي در مقاله دكتر رنجبر مطرح شد كه هر كدامش دنيايي در خود داشت و تجزيه و تحليل هر كدام دريايي از سخن و كوهي از درد يك ملت را آشكار ميكند كه من را هم همانند همه به اين جمله برساند: مازندران نفرين شده! اما چه كنيم كه اهل آن نيستيم و براي همين هم تجزيه ميشويم و هم تحليل ميرويم. هميشه اين سؤال پس از خواندن مقالات استاد در ذهنم نقش ميبست كه چرا پدرانمان هيچگاه از زندگي در اين استان راضي نبودند و به انحاي مختلف ناراحتي خود را با ترشرويي به نسل ما ابراز ميداشتند و بنوعي عقدههاي فرو خورده را بر سر ما خالي مينمودند. دكتر سؤالات زيادي را مطرح كرد كه من خوشحاليم را از اينكار نميتوانم پنهان كنم اما دريغ از نسل من كه سؤال كردنش از ندانستهها، افكار شخصيش تلقي ميگردد و دانستن از نهي شدههاي بيمعني گناهي كفاره دار و به بدترين وضع نيز مورد شتم، نصيحت و اندرز قرار ميگرفت! هيچگاه از خاطرم دور نميشود كه از بزرگي (مدير اجرايي) در مورد عملكرد ضعيفش در حوزه استاني سؤالي فني پرسيدم و با حالتي وقيحانه نگاهي به چهره جوانم انداخت و سنم را پرسيد، اندكي بعد در پاسخ من با لبخندي سرمستانه گفت كه به اندازه سنت كار اجرايي كردهام و تو نميخواهد به من درس بدهي! و البته پند، اندرز و نصيحتهاي گوناگون در پي آن. خير دكتر گرامي! عدالت بحث امروز نيست، دوره اصلاحاتم نبوده، به دوره سازندگي نيز ختم نميشود، پدرانمان تعريف كردند همين بحث عدالت كليد پيروزي را زده است، بستر عدالت كه همان آزادي بوده است مهيا نبود و ملتي را خشم مقدس در گرفت و مرديترين انقلاب را آفريدند. عدالت وامدار آن روزهاست، همه ميخواستند عادل باشند و عدالت علي (ع) سر لوحه كار همگان بود. اصلاً دوره اصلاحاتي كه شما هم يكي از مديران آن بوديد بدون عدالت بي معني بود. چرا كه اصلاح بايد نظم دادن و به عدالت تقسيم نمودن فعاليتهايي بود كه تجميع شده بود و اگر هر عملكردي داشتيد به عدالت خود رجوع كنيد. عدالت گرايي مصلحت انديشي حرف نيست، فرار از تنش و ريسك هم نيست، شناخت زمانه و دريافت حقيقت است و بازگو نمودن حقايقي براي مردمي كه صاحب اصلي نظام هستند. پاسخگو بودن عدالت را در پي دارد چرا كه منجر به شفاف سازي و نيز ترس از لغزش در آن وجود دارد و آن كدام مدير پاسخگوست كه عادل نباشد. دريافتهايم همه مديران در كنار كاركرد نامطلوب و نارضايتي مردم، عملكردهاي خوبي هم به جهت برنامهريزيهاي از قبل انجام شده و يا زير دستان متعهد، ساعي و كم حرف دارند و اين مهم ميتواند جولانگاه بسياري پس از بر كناريشان باشد اما در مازندراني كه ما زندگي ميكنيم كشاورز، كارگر، كارمند، بازاري و فرهنگي، همه گله مند از وضعيتشان بودند و مشكلاتشان از دوران جنگ وصف كوپن و نفت 6 دلاري همين قدر بوده كه حالا به نفت 60 دلاري رسيدهايم و مشكلات هم بيشتر شده است. اشتباه نكنيد مردم اگر فهميده و آگاه باشند طبيعتاً به حقوق خود آشنا هستند، اگر قديري نالايق باشد يكماه نيز دوام نخواهد آورد و اين هنر مديريت است كه ملت را در چرخه بوروكرسي اداري خسته ميكند و در پايان اعطاي كار را به لقاش ميبخشند. چندي پيش در دفتر يكي از مديراني بودم كه بتازگي يكي از پستهاي كليدي بخش كشاورزي را در دست گرفته بود و ملاقات مردمي ترتيب داده بود، پس از مدتي منشي نكتهاي در گوش مدير گفت و پس از دست بسر كردن ارباب رجوع به اتاق بغلي رفت، آري، نماينده منتخب يكي از شهرهاي مازندران را در پشتي به اتاق مدير رفته بود و منتظرش بود تا ملاقاتي با هم داشته باشند، نمايندهاي كه با رأي مردم وارد مجلس شد، برايش كسر شأن بود از دربي كه مردم وارد ميشدند داخل شود و در دفتري صحبت نمايد كه مردم در آن حضور دارند شايد مسائلي بسيار مهمتر از كار مردم بود كه نيازي به در جريان بودن ملت نبود. ملت خوشحال است كه هستند همانند شما كه از پشت پردههاي مديريت كلان استان خبر داريد و دم بر ميآوريد و ميبينيد كه چندان هم اوضاع بهم نميريزد و آشوبي در جامعه رخ نميدهد اما اين مردم انتظاراتي فراتر دارند، اگر نمايندهاي بوديد، اگر مديري يا كارهاي در سيستم خدمترساني، از اين ناملايمتيها و استفاده از رانتها برايشان بنويسيد يا از اين بيعدالتيها داد سخن سراييد. ملت خسته شده است از راه رفتن در حاشيه خيابان، در امتداد پيادهروهاي شلوغ شهري آشفته و گستاخ، خسته از ناملايمتيها، ترافيك آدمهاي تكراري، تجارتهاي كثيف، هديههاي متغض، ازدواجهاي حبابي و فرهنگ كاسه ليسي و چاپلوسي، سخنرانيها و وبلاگهاي شخصي مديران! همه بخاطرمان سينه چاك ميكنند و براي ما كه در گوشهاي از خيابان زانوي غم بغل زدهايم فكري نميكنند. عدالت براي ملت معدل كاميابي مديران شده است و واژهها دستمالي افراديست كه به عدالت از آن استفاده نميكنند. دولت نهم شمارش را عدالت محوري نام نهاده است، استاندار خود را مقيد به پيگيري اين گمشده ميداند، معاونش اين گمشده را آرزوي به زمين ماندها امام اولين نام نهاده، نمايندگان گويي تازه بيادشان آمده است كه اين نام را در نطقهايشان بگنجانند و ما ماندهايم كه هنوز پدرانمان از وضعيت زندگيشان راضي نيستند؟ زمان زيادي از مديريت جديد استان نگذشته است، منتظر ميمانيم تا اين بار خدمتي به اين ملت گردد و رايحه خوش خدمت مازندران را در بر گيرد. كاش از ما هم كمكي ميخواستند يا كمي درد دلهاي ما را ميشنيدند. حرف بسيارست، گوش شنوايي هست؟!
علي عالي كردكلايي ـ بهمن 84
http://www.mazandnume.com/?PNID=V5114 آدرس الكترونيكي مقاله بيچاره عدالت
|
استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
working();